به گزارش همشهری آنلاین، اما در این باره باید گفت خاندان پهلوی نسبت به سایرین گوی سبقت را پیش گرفته بودند . در این بخش نگاهی به گوشه ای از هوسرانی ها و ماجرای رسوایی های فرزندان محمدرضا شاه داریم.
آهی و فرحناز
نمونه دیگر جریان دلدادگی شهریار آهی (پیشکار مالی تیمسار اویسی) و فرحناز بود، از همان روزهای اول که آهی به مراکش آمد، بر آن شد که دل فرحناز را بهدست بیاورد. اما بهدست آوردن فرحناز، دختری که در عین حالیکه در آرایش کردن افراطی و در لباس پوشیدن بیپروا بود، ولی در روابط سختگیر و طالب عشق و دلدادگی بود، نیاز به برنامهریزی دقیق داشت؛ بهخصوص که فرحناز، دوست پسری هم به نام نادر معتمدی که از کودکی با او و رضا بزرگ شده بود، داشت.
کتاب پس از سقوط، خاطرات مسعود انصاری
ازدواج ناکام شهناز و اردشیر زاهدی
ازدواج شهناز و اردشیر زاهدی بهدلیل پایبندنبودن اردشیر زاهدی به زندگی زناشویی چندان نپایید و در سال1343 به جدایی انجامید. در یکی از اسناد ساواک، دلیل طلاق این دو،لاابالیگری شهناز در روابط نامشروع با شهرام پهلوی نیا، فرزند اشرف بیان شده است:
«من یک شب بعد از مهمانی،والاحضرت شهناز و والاحضرت شهرام را سوار کردم.در عقب اتومبیل کاری کردند که من خجالت کشیدم.جعفر گفت: مگر والاحضرت خانمِ اردشیر زاهدی نبود؟ اکبر گفت: چرا جداییشان هم روی همین کارها شده؛ یعنی این نقشهها را والاحضرت اشرف میکشد که والاحضرت شهناز را برای شهرام بگیرد. اردشیر هم که مرد متعصبی بود، از اینطور کارها خوشش نیامد و گفت: یا نباید به تمام کاخها بروی یا اینکه از هم جدا شویم. باز هم والاحضرت اشرف جلو افتاد آنقدر گفت تا کارشان به طلاق انجامید؛ ولی شاهنشاه نگذاشتند زن شهرام بشود.»
زنان دربار به روایت اسناد ساواک
ممنوعالورود به کاخ
محمدرضا شاه، جدایی و طردهایی را که خود تجربه کرده بود، در مورد نخستین فرزندش، شهناز تکرار کرد. هنگامی که این دختر بچه 6 ساله شد، او را به یک مدرسه خارجی در سوئیس فرستاد. وی بهمدت 5سال در آنجا زندگی کرد، بدون آنکه با پدر خود ملاقاتی داشته باشد؛ فقط مادرش ملکه فوزیه با او دیدار میکرد. در سال1951 (1320) هنگامی که 11ساله شد و درست به اندازه سالهای نوجوانی شاه در خارج از کشور زندگی کرده بود، به او اجازه داده شد که برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران بیاید. در این ماهها، وی در خانه کوچکی در نزدیکی کاخ شاه اقامت گزیده بود؛ او اجازه نداشت در کاخی که شاه و همسر دومش(ثریا اسفندیاری) در آن زندگی میکردند اقامت کند.
ماروین زویتس، شکست شاهانه
ماجرای خیانت به علیرضا
یکی از این روزها، علیرضا با دوست دخترش شاهپری به دیدار رضا پهلوی آمد. من و رضا و شاهپری نشسته بودیم و به موسیقی ملایمی گوش میدادیم و از هر دری حرف می زدیم. در این بین متوجه شدم که شاه پری، بدجوری به رضا نگاه میکند و رضا هم از این دلبری استقبال میکند و به قول معروف اشارات نامه رسان شدهاند. پیش از آن که کار خرابتر شود، در فرصتی به رضا گفتم: او دوست دختر برادر توست و ظاهرا هم علیرضا از او خوشش میآید. رضا گفت: نظر علیرضا را در این مورد میپرسم. فردای آن روز علیرضا را خشمگین و ناراحت دیدم؛ درحالیکه مرتب قدم می زد و تکرار میکرد (Elshefte Grande) که ظاهرا منظورش آن بود که از پشت به او خنجر زده و در حق او نامردی شده است، سعی کردم کمی آرامش کنم. گفت من راضی نبودم، مسئله را بهخود رضا و شاه پری واگذار کردم؛ زیرا هرگز فکر نمیکردم رضا در حق من چنین کند و یا دختر چنین بیوفا باشد. البته دختر هم اصرار داشت که هر دوی آنها را دوست دارد؛ به هرحال رابطه رضا و شاه پری ادامه یافت. این اتفاق چنان علیرضا را ناراحت کرد که آن را یکی از دلایل اقدام بهخودکشی او می دانند.
کتاب پس از سقوط، خاطرات مسعود انصاری
نظر شما